گروه دین مشرق- امام محمدبن علی بن الحسین(ع) ابو جعفر،باقر العلوم،پنجمين پيشواى ما،جمعه ى نخستين روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. (1) او را«محمد»ناميدند و«ابو جعفر»كنيه و«باقر العلوم »يعنى «شكافنده ى دانشها»لقب آن گرامى است.
به هنگام تولد هاله يى از شكوه و عظمت نوزاد اهل بيت را فرا گرفته بود،و همچون ديگر امامان پاك و پاكيزه به دنيا آمد.
امام باقر (ع) از دو سو-پدر و مادر-نسبت به پيامبر و حضرت على و زهرا عليهم السلام مى رساند،زيرا پدر او امام زين العابدين فرزند امام حسين،و مادر او بانوى گرامى «ام عبد الله » (2) دختر امام مجتبى عليهم السلام است.
حضرت باقر(عليه السلام) به علم و دانش و فضيلت و تقوا معروف بود و پيوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار مىرفت.
شهادت امام باقر(عليه السلام) در روز دوشنبه 7 ذيحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خليفه اموى، به وسيله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شريفش در مدينه در قبرستان بقيع مى باشد.
آخرین یادگار کربلا
آن حضرت يكى از اطفال اسير فاجعه كربلا مىباشد كه در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مباركش گذشته بود.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام در دوران كودكى با بزرگترين مصيبت تاريخ اسلام يعنى واقعه كربلا روبرو شد، او با چشمان معصوم خود مشاهده كرد كه شجره خبيثه بنى اميه چگونه فرزند فاطمه زهرا و يادگار مصطفى يعنى حسين عليه السلام را همراه با عده اى از بنى هاشم و بهترين اصحاب اباعبدالله با كمال قساوت شهيد كردند و بازماندگان از خاندان رسالت را به اسارت بردند.
امام پنجم عليه السلام ، همگام با اسيران پيروز كربلا غمها و محنتها را مى چشيد و شاهد اهانتها، جسارتها، قتل و غارتها و… بود. ايشان حمله دژخيمان و اصحاب شيطان را به مدينه الرسول ديد و شاهد بود كه چگونه كينه توزان بدر و احد به حرم رسول خدا حمله كردند و كشتند و سوزاندند و بيحرمتيها نمودند، امام پنجم مى ديد كه بنى اميه در پى محو اثار وحى و نبوتند و با هر چه كه وابسته به خاندان رسالت است به مبارزه اى بى امان برخاسته اند مى فرمودند:
ناخوشايندى اين مردم از ما تنها به خاطر ان است كه ما اهلبيت رحمت و شجره نبوت و معدن حكمت و محل نزول وحى هستيم . امام باقر عليه السلام در چنين اوضاعى پس از شهادت امام زين العابدين عهده دار مقام امامت مى شوند سن مباركشان در آغاز مقام امامت چهل سال بود حضرت به دنبال سيره پدر ارجمندش حضرت سجاد عليه السلام به سر پرستى ايتام و تفقد از ضعفاء و محرومين شيعه پرداخته و حتى الا مكان به وضع اقتصادى آنان سرو سامان مى دهند حضرت به موازات فعاليتهاى ديگر خويش به مبارزه با احياى جاهليت و انحرافات فرهنگى جامعه مى پردازد.
و آنچنان در اين قسمت فعاليت مى كنند كه به اندك مدتى شعله هاى فتنه فرهنگى دشمن را مهار كرده و سعى در خاموش كردن ان مى نمايند خود حضرت مى فرمايند:
امام باقر علیه السلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت
ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیهالسلام مینویسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر برای ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنجهای پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج های پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بیبصیرت و دلهای ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده ی علم خویش نامیده اند.
وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره میکند و میگوید:
«و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فی السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینهی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمیدهد.»(1)
عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام میگوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیهالسلام بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همهی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(2)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجستهی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانهی امام باقر علیهالسلام را این گونه ترسیم میکند: «قد جَمَع محمّد ابن علی ابن الحسین علیهمالسلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال: ,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همهی زندگیها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمانهای است که دو سوّم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.»،(3)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیه السلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته ام امّا اضطراربی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشته ام.
فقال له ابو جعفر علیه السلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه...؛
فرمود: آیا میدانی که در کدامین مکان قرار گرفته ای؟ تو اکنون در مقابل خانه هایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبه ای آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده می شود و صبح و شام خدای را در آن خانه ها تسبیح می کنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه ی نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد. تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانه ها.»(4)
نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام علیه السلام نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(5)
فخر رازی از علمای اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف راجع به معنای کوثر مینویسد:
«سومین نظر در معنای کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است و این به آن جهت است که این سوره در ردّ کسانی نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویی می کردند که در این صورت معنای آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا میکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس می گوید: ,ببین که چقدر انسانها از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله به شهادت رسیده اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده ی آنان است. آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهم السلام و محمّد نفس زکیّه در میان آنها جلوهگر شده است.»،(6)
شاگرادان مكتب امام باقر (ع)
خاندان رسالت و اهل بيت رسول الله (ص)، از آن جا كه به گواهى قطعى وانكار ناپذير پيامبر اسلام (ص)، عدل و همپا و هماواى قرآنند با حقيقت، محتوا و پيام قرآن، همگونى و سنخيت دارند.
حديث ثقلين از جمله احاديث مهم مورد پذيرش اهل سنت و اماميه است.
در اين حديث، رسول خدا، ثمره تلاش هاى طاقت فرساى خود در مسير ايفاى رسالت و هدايت خلق را، در دو يادگار گرانبها كه پس از خود برجا گذاشته خلاصه كرده و گفته است: من دو شيء گرانبها در ميان شما باقى مى گذارم: قرآن و اهل بيتم را، اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در قيامت بر حوض كوثر، بر من وارد شوند... (7)
با توجه به مقام معنوى و الهى پيامبر (ص) كه كمترين خود خواهى و هوا و هوس در او راه نداشته و آنچه او مىگفته در حقيقت مورد تأييد خداوند بوده و رأى و سخنى جز به اشاره و تأييد وحى اظهار نمىداشته است، (8) مىتوان بيقين اقرار كرد كه پيامبر (ص)، خاندانش را بر اساس ملاحظات خويشاوندى و روابط نسبى و علايق مادى بشرى، در كنار قرآن، بزرگترين معجزه خويش ننهاده است، بلكه قرين ساختن اهل بيت، با پيام وحى، از آن جهت بوده كه ميان آن دو هماهنگى و سنخيت وجود داشته است .
اگر خداوند قرآن را بدور از كمترين ضعف و كاستى و كجى و نادرستى فرو فرستاده، (9) اهل بيت را نيز از هر انحراف و گناه، پاك گردانيده و مصونيت بخشيده است. (10)
اگر قرآن، داراى حقايقى اصولى و محكم و نيز مسايلى متشابه (11) است كه براىفهم آنها بايد به منبعى الهى و آگاه به رموز وحى مراجعه كرد، اهل بيت، همان آگاهان و عالمانى هستند كه مفسر قرآن و مبين احكام و پيامهاى آنند. (12)
هر چند آيات قرآن، روشن و روشنگر است، ولى معناى روشنى مفاهيم قرآن، اين نيست كه تمامى مطالب و مفاهيم آن براى همه انديشهها آشكار و بىنياز از توضيح باشد، چه، خداوند به پيامبر (ص) فرمان داده تا آيات وحى را براى مردم توضيح و تبيين كند. (13)
با اين بيان، اهل بيت از آن جهت، قرين قرآن و جدايى ناپذير از آن معرفى شدهاند كه پس از رسول خدا (ص) به تبيين مفاهيم وحى و حقايق قرآن، براى تودهها بپردازند و اين توان و شايستگى در همه اهل بيت رسالت (معصومين عليهم السلام) بوده است.چنانكه على (ع) به سينهاش اشاره مىكرد و مىگفت: در اينجا دانشهاى فراوانى است كه كاش شاگردان شايستهاى مىيافتم و اين حقايق را بدانها مىآموختم. (14)
آن چه پس از وفات رسول اسلام (ص) براى جامعه اسلامى و خاندان پيامبر (ص)، رخ نمود هرگز به آنان، مجال نداد تا آن گونه كه مىخواستند و مىبايست، به نشر معارف قرآنى بپردازند.
جريان هاى سياسى حاكم بر جامعه، پس از رحلت رسول خدا (ص)، سبب تفكيك قرآن از عترت در باور و انديشه بخش عظيمى از مردم شد.قرآن بظاهر محور نظام دستورى دين و حكومت گرديد، ولى چون نيازمند مفسر و مبين بود، باعث شد تا ميدان تفسير و تأويل بشدت گسترش يابد و چهرههايى در محافل علمى و دينى مطرح شدند كه هرگز آيهاى در تطهير آنان نازل نشده و سفارشى از ناحيه رسول خدا در تمسك به آنان نرسيده بود.از سوى ديگر، كسانى چون على بن ابى طالب (ع) كه با صداى رسا فرياد بر مىآورد: سلونى قبل از تفقدونى، يعنى هر چه مىخواهيد از من بپرسيد، قبل از اين كه مرا از دست بدهيد، مهجور وناشناخته ماندند.
حسن بن على (ع)، از سوى حكومت معاويه، تحت شديدترين فشارهاى روحى و اجتماعى قرار داشت و هرگز به او فرصت نشر معارف واقعى داده نشد.
حسين بن على (ع) تحت فشار قرار گرفت كه حكومت ضد دينى و ضد بشرى يزيد را بپذيرد و از آنجا كه پذيرش حكومت وى را مايه نابودى اساس شريعت مىدانست، از آن اجتناب كرد و در اين راه به شهادت رسيد.
بنى اميه بر جان و مال و ناموس و دين مردم مسلط شدند.و زمينه چنان شد كه فردى چون زين العابدين ناگزير، معارف حقه را در قالب دعا و نيايش اظهار مىكرد.در اين ميان، در عصر امام باقر (ع)، شرايط سياسى جامعه به گونهاى تغيير يافت كه آن حضرت توانست، مجمعى علمى تشكيل داده، به تعليم و تربيت مردانى دانشمند و متعهد به ارزشهاى شريعت بپردازد.
اين است كه وقتى صفحات تاريخ صدر اسلام مرور شود، در زندگى علمى امام باقر (ع) نام بسيارى از شاگردان آن حضرت و شخصيتهاى ممتاز علمى جهان اسلام جلب نظر مىكند.
با اين همه، نبايد تصور كرد كه امام باقر (ع) آسوده و ايمن از محدوديتها و ممنوعيتهايى بوده است كه حكومتها براى اهل بيت (ع) فراهم مىآوردهاند، بلكه بىترديد، جو حاكم بر زندگى امام باقر (ع) به شدت جو تقيه بوده است، زيرا با فرهنگ خاصى كه در نتيجه حكومتهاى ناصالح بر جامعه حاكم شده بود، كنار نهادن تقيه به منزله دست كشيدن از فعاليت علمى و دور ماندن از ترويج معارف اصولى دين بشمار مىرفت.
بارى، شرايط زمان، براى امام باقر (ع) و نيز امام صادق (ع) زمينه اى را فراهم آورد كه ساير ائمه (ع) هرگز برايشان آماده نشد. آن شرايط مساعد، معلول سستى پايه هاى حكومت امويان بود.بحرانهاى درونى نظام سياسى در آن عصر، به حاكمان مجال نمىداد تا بر خاندان رسالت مانند حاكمان پيشين، فشار آورند و ايشان را منزوى سازند.بىترديد اگر همين زمينه براى هر يك از امامان (ع) فراهم مىآمد، آنان قادر به تأسيس حوزههاى بزرگ درسى بودند و عالمان و فقيهان بيشترى را پرورش مىدادند.اين زمينه مساعد، سبب شد تا امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بيشترين آراى فقهى، تفسيرى و اخلاقى را در كتب فقهى و حديثى از خويش بر جاى گذارند.
اين چنين است كه فردى چون محمد بن مسلم مىتواند سى هزار حديث از امام باقر (ع) (15) نقل كند.و شخصيتى چون جابر جعفى هفتاد هزار حديث. (16)
در نزد عالمان اماميه، فقيه ترين فقيهان صدر اسلام شش نفرند كه همه آنان از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده اند.آنان عبارتند از: زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ المكى، ابو بصير الاسدى، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم الطائفى و بريد بن معاوية العجلى . (17)
شيخ الطائفة، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى در كتاب رجال خويش، اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) را كه از آن حضرت نقل حديث كردهاند 462 مرد و دو زن دانسته است.
در ميان اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) برخى از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتفاق اهل سنت و اماميه اند، و دستهاى به دليل گرايشهاى عميق شيعى، در دايره رجال اهل سنت قرار نگرفته، بلكه تنها مورد اعتماد اماميه مى باشند.
چرا باقر نامیده شد؟
مطلبی که لازم است بدان بپردازیم، این است که چگونه امام پنجم علیه السلام به باقر لقب یافت با این که همه ی معصومین شکافنده ی دانش و علم بوده اند؟
برای بررسی و تحلیل آن لازم است که به موقعیّت و زمان ویژهی امام باقر علیه السلام توجّه نمائیم.
بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله حوادث تلخ و ناگواری برای جهان اسلام و اهل بیت علیهم السلام پیش آمد که موجب شد امام علی علیه السلام به مدّت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهرهی لازم را ببرند. در دورهی پنج ساله ی حکومت آن حضرت ناکثان (عهدشکنان)، قاسطین (معاویه و اصحاب او) و مارقین (خوارج نهروان) نیز با جنگهای خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبی علیه السلام نیز پس از دورهی حکومت کوتاه خود، همین مشکلات و تنگناها را داشته و خفقان حاکم اموی و تبلیغات مسموم آنان راه های روی آوری مردم بسوی آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه السلام به اوج خویش رسید. به طوری که هر گونه امکان تبلیغ و بیان فروعات احکام را از ابی عبداللّه علیه السلام سلب نمودند.
اگر روایات فقهی را مورد مطالعه و دقّت قرار دهیم مشاهده میکنیم که روایات امام حسین علیه السلام در این زمینه اندک است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم السلام به ما رسیده است.
این خفقان در کربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیه السلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامی گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیه السلام وضعیّت به گونه ای دیگر شده بود. از یک سو فرقه های مختلف و مکتبهای گوناگون سؤالات زیادی را در ذهنها پدیدار ساخته بود که جواب و تحقیق دربارهی آن را دنبال میکردند که مناظرات امام علیه السلام گواه آن است و از سویی دیگر مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام برای جامعهی اسلامی به صورت روشنتری پدیدار شده بود و موجب توجّه و جذب دل های مستعدّ بسوی آن بزرگواران شده بود و این در حالی بود که ضعف حکومت اموی و قیامهای مختلفی که در مملکت اسلامی علیه آنان انجام می گرفت فرصت پرداختن و ایجاد حسّاسیّت نسبت به اهل بیت را از آنان گرفته بود.
در این زمان بود که امام باقر علیه السلام در صحنه ی علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا راه حقّ جویان قرارداد و با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوه ی زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم نمود و انسان های دور افتاده از ساحل را به آبهای زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلّی ساخت و گلواژه های علم و آگاهی را از بوستان قرآن و سنّت به دلهای حقجو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارک قرون و اعصار هرچه شکوهمندتر بدرخشد.
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث كه تربيت كرده بود پايگاهى مهّم به شمار مى آمد.
جابر جعفى گويد: «ابوجعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد.» و محمّد بن مسلم گويد: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(عليه السلام)مى پرسيدم تا جايى كه سى هزار حديث از او سؤال كردم.»
امام باقر(عليه السلام) شيعيان خود را چنين وصف مى كند:«همانا شيعه ما، شيعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بىريايى از ما طرفدارى مىكنند و براى زنده نگاه داشتن دين، متّحد و پشتيبان ما هستند. اگر خشمگين گردند، ستم نمى كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند. براى آن كس كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طريق مسالمت پيش مى گيرند. و شيعه ما اطاعت خدا مى كند.»
1 - الصّواعق المحرقة، ص 201
2 - حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186؛ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذکرة الخواصّ، ص 337 و البدایة والنّهایة «ابن کثیر»، ج 9، ص 311، به نقل از سیرهی پیشوایان، ص 308
3 - البیان و التّبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289.
4 - بحارالانوار، ج 46، ص 357
5 - همان، ص 258.
6 ـ تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124
7 ـ مسند احمد 2/14، صحيح مسلم 7/122، سنن الترمذى 2/308، تاريخ البغدادى 8/443، مصابيح السنة 2/ .204
8 ـ ما ضل صاحبكم و ما غوى*و ما ينطق عن الهوى*ان هو الا وحى يوحى*علمه شديد القوی /النجم/5 ـ .2
9 ـ قرانا عربيا غير ذى عوج لعلهم يتقون /الزمر/ .28
10 ـ انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا/الاحزاب/ .33
11 ـ منه آيات محكمات هن أم الكتاب و اخر متشابهات/آل عمران/ .7
12 ـ فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون النحل/ .43
13 ـ و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون/النحل/ .44
14 ـ ان ههنا لعلما جما لو اصبت له حمله.نهج البلاغه.
15 ـ بحار 11/ .83
16 - اعيان الشيعة 4 ق، 2/28، ائمتنا 1/ .332
17 ـ مناقب، ابن شهر آشوب 4/ .211
18- غلامرضا سازگار
به هنگام تولد هاله يى از شكوه و عظمت نوزاد اهل بيت را فرا گرفته بود،و همچون ديگر امامان پاك و پاكيزه به دنيا آمد.
امام باقر (ع) از دو سو-پدر و مادر-نسبت به پيامبر و حضرت على و زهرا عليهم السلام مى رساند،زيرا پدر او امام زين العابدين فرزند امام حسين،و مادر او بانوى گرامى «ام عبد الله » (2) دختر امام مجتبى عليهم السلام است.
حضرت باقر(عليه السلام) به علم و دانش و فضيلت و تقوا معروف بود و پيوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار مىرفت.
شهادت امام باقر(عليه السلام) در روز دوشنبه 7 ذيحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خليفه اموى، به وسيله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شريفش در مدينه در قبرستان بقيع مى باشد.
آخرین یادگار کربلا
آن حضرت يكى از اطفال اسير فاجعه كربلا مىباشد كه در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مباركش گذشته بود.
حضرت امام محمد باقر عليه السلام در دوران كودكى با بزرگترين مصيبت تاريخ اسلام يعنى واقعه كربلا روبرو شد، او با چشمان معصوم خود مشاهده كرد كه شجره خبيثه بنى اميه چگونه فرزند فاطمه زهرا و يادگار مصطفى يعنى حسين عليه السلام را همراه با عده اى از بنى هاشم و بهترين اصحاب اباعبدالله با كمال قساوت شهيد كردند و بازماندگان از خاندان رسالت را به اسارت بردند.
امام پنجم عليه السلام ، همگام با اسيران پيروز كربلا غمها و محنتها را مى چشيد و شاهد اهانتها، جسارتها، قتل و غارتها و… بود. ايشان حمله دژخيمان و اصحاب شيطان را به مدينه الرسول ديد و شاهد بود كه چگونه كينه توزان بدر و احد به حرم رسول خدا حمله كردند و كشتند و سوزاندند و بيحرمتيها نمودند، امام پنجم مى ديد كه بنى اميه در پى محو اثار وحى و نبوتند و با هر چه كه وابسته به خاندان رسالت است به مبارزه اى بى امان برخاسته اند مى فرمودند:
ناخوشايندى اين مردم از ما تنها به خاطر ان است كه ما اهلبيت رحمت و شجره نبوت و معدن حكمت و محل نزول وحى هستيم . امام باقر عليه السلام در چنين اوضاعى پس از شهادت امام زين العابدين عهده دار مقام امامت مى شوند سن مباركشان در آغاز مقام امامت چهل سال بود حضرت به دنبال سيره پدر ارجمندش حضرت سجاد عليه السلام به سر پرستى ايتام و تفقد از ضعفاء و محرومين شيعه پرداخته و حتى الا مكان به وضع اقتصادى آنان سرو سامان مى دهند حضرت به موازات فعاليتهاى ديگر خويش به مبارزه با احياى جاهليت و انحرافات فرهنگى جامعه مى پردازد.
و آنچنان در اين قسمت فعاليت مى كنند كه به اندك مدتى شعله هاى فتنه فرهنگى دشمن را مهار كرده و سعى در خاموش كردن ان مى نمايند خود حضرت مى فرمايند:
«ما خزانه دار گنجينه هاى علم الهى و عهده دار مقام ولايت هستيم.»
امام باقر علیه السلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت
ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیهالسلام مینویسد:
«ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ علی مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر برای ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنجهای پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج های پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بیبصیرت و دلهای ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده ی علم خویش نامیده اند.
وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره میکند و میگوید:
«و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فی السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و برای او از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینهی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را نمیدهد.»(1)
عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام میگوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیهالسلام بودند کوچک و حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همهی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم خویش نشسته باشد.»(2)
«جاحظ» دیگر دانشمند برجستهی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانهی امام باقر علیهالسلام را این گونه ترسیم میکند: «قد جَمَع محمّد ابن علی ابن الحسین علیهمالسلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال: ,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همهی زندگیها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن پیمانهای است که دو سوّم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.»،(3)
قتاده فقیه بصره به امام باقر علیه السلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته ام امّا اضطراربی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان نداشته ام.
فقال له ابو جعفر علیه السلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه...؛
فرمود: آیا میدانی که در کدامین مکان قرار گرفته ای؟ تو اکنون در مقابل خانه هایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبه ای آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده می شود و صبح و شام خدای را در آن خانه ها تسبیح می کنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه ی نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد. تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانه ها.»(4)
نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام علیه السلام نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.(5)
فخر رازی از علمای اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف راجع به معنای کوثر مینویسد:
«سومین نظر در معنای کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است و این به آن جهت است که این سوره در ردّ کسانی نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویی می کردند که در این صورت معنای آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا میکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس می گوید: ,ببین که چقدر انسانها از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله به شهادت رسیده اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده ی آنان است. آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهم السلام و محمّد نفس زکیّه در میان آنها جلوهگر شده است.»،(6)
خاندان رسالت و اهل بيت رسول الله (ص)، از آن جا كه به گواهى قطعى وانكار ناپذير پيامبر اسلام (ص)، عدل و همپا و هماواى قرآنند با حقيقت، محتوا و پيام قرآن، همگونى و سنخيت دارند.
حديث ثقلين از جمله احاديث مهم مورد پذيرش اهل سنت و اماميه است.
در اين حديث، رسول خدا، ثمره تلاش هاى طاقت فرساى خود در مسير ايفاى رسالت و هدايت خلق را، در دو يادگار گرانبها كه پس از خود برجا گذاشته خلاصه كرده و گفته است: من دو شيء گرانبها در ميان شما باقى مى گذارم: قرآن و اهل بيتم را، اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در قيامت بر حوض كوثر، بر من وارد شوند... (7)
با توجه به مقام معنوى و الهى پيامبر (ص) كه كمترين خود خواهى و هوا و هوس در او راه نداشته و آنچه او مىگفته در حقيقت مورد تأييد خداوند بوده و رأى و سخنى جز به اشاره و تأييد وحى اظهار نمىداشته است، (8) مىتوان بيقين اقرار كرد كه پيامبر (ص)، خاندانش را بر اساس ملاحظات خويشاوندى و روابط نسبى و علايق مادى بشرى، در كنار قرآن، بزرگترين معجزه خويش ننهاده است، بلكه قرين ساختن اهل بيت، با پيام وحى، از آن جهت بوده كه ميان آن دو هماهنگى و سنخيت وجود داشته است .
اگر خداوند قرآن را بدور از كمترين ضعف و كاستى و كجى و نادرستى فرو فرستاده، (9) اهل بيت را نيز از هر انحراف و گناه، پاك گردانيده و مصونيت بخشيده است. (10)
اگر قرآن، داراى حقايقى اصولى و محكم و نيز مسايلى متشابه (11) است كه براىفهم آنها بايد به منبعى الهى و آگاه به رموز وحى مراجعه كرد، اهل بيت، همان آگاهان و عالمانى هستند كه مفسر قرآن و مبين احكام و پيامهاى آنند. (12)
هر چند آيات قرآن، روشن و روشنگر است، ولى معناى روشنى مفاهيم قرآن، اين نيست كه تمامى مطالب و مفاهيم آن براى همه انديشهها آشكار و بىنياز از توضيح باشد، چه، خداوند به پيامبر (ص) فرمان داده تا آيات وحى را براى مردم توضيح و تبيين كند. (13)
با اين بيان، اهل بيت از آن جهت، قرين قرآن و جدايى ناپذير از آن معرفى شدهاند كه پس از رسول خدا (ص) به تبيين مفاهيم وحى و حقايق قرآن، براى تودهها بپردازند و اين توان و شايستگى در همه اهل بيت رسالت (معصومين عليهم السلام) بوده است.چنانكه على (ع) به سينهاش اشاره مىكرد و مىگفت: در اينجا دانشهاى فراوانى است كه كاش شاگردان شايستهاى مىيافتم و اين حقايق را بدانها مىآموختم. (14)
آن چه پس از وفات رسول اسلام (ص) براى جامعه اسلامى و خاندان پيامبر (ص)، رخ نمود هرگز به آنان، مجال نداد تا آن گونه كه مىخواستند و مىبايست، به نشر معارف قرآنى بپردازند.
جريان هاى سياسى حاكم بر جامعه، پس از رحلت رسول خدا (ص)، سبب تفكيك قرآن از عترت در باور و انديشه بخش عظيمى از مردم شد.قرآن بظاهر محور نظام دستورى دين و حكومت گرديد، ولى چون نيازمند مفسر و مبين بود، باعث شد تا ميدان تفسير و تأويل بشدت گسترش يابد و چهرههايى در محافل علمى و دينى مطرح شدند كه هرگز آيهاى در تطهير آنان نازل نشده و سفارشى از ناحيه رسول خدا در تمسك به آنان نرسيده بود.از سوى ديگر، كسانى چون على بن ابى طالب (ع) كه با صداى رسا فرياد بر مىآورد: سلونى قبل از تفقدونى، يعنى هر چه مىخواهيد از من بپرسيد، قبل از اين كه مرا از دست بدهيد، مهجور وناشناخته ماندند.
حسن بن على (ع)، از سوى حكومت معاويه، تحت شديدترين فشارهاى روحى و اجتماعى قرار داشت و هرگز به او فرصت نشر معارف واقعى داده نشد.
حسين بن على (ع) تحت فشار قرار گرفت كه حكومت ضد دينى و ضد بشرى يزيد را بپذيرد و از آنجا كه پذيرش حكومت وى را مايه نابودى اساس شريعت مىدانست، از آن اجتناب كرد و در اين راه به شهادت رسيد.
بنى اميه بر جان و مال و ناموس و دين مردم مسلط شدند.و زمينه چنان شد كه فردى چون زين العابدين ناگزير، معارف حقه را در قالب دعا و نيايش اظهار مىكرد.در اين ميان، در عصر امام باقر (ع)، شرايط سياسى جامعه به گونهاى تغيير يافت كه آن حضرت توانست، مجمعى علمى تشكيل داده، به تعليم و تربيت مردانى دانشمند و متعهد به ارزشهاى شريعت بپردازد.
اين است كه وقتى صفحات تاريخ صدر اسلام مرور شود، در زندگى علمى امام باقر (ع) نام بسيارى از شاگردان آن حضرت و شخصيتهاى ممتاز علمى جهان اسلام جلب نظر مىكند.
با اين همه، نبايد تصور كرد كه امام باقر (ع) آسوده و ايمن از محدوديتها و ممنوعيتهايى بوده است كه حكومتها براى اهل بيت (ع) فراهم مىآوردهاند، بلكه بىترديد، جو حاكم بر زندگى امام باقر (ع) به شدت جو تقيه بوده است، زيرا با فرهنگ خاصى كه در نتيجه حكومتهاى ناصالح بر جامعه حاكم شده بود، كنار نهادن تقيه به منزله دست كشيدن از فعاليت علمى و دور ماندن از ترويج معارف اصولى دين بشمار مىرفت.
بارى، شرايط زمان، براى امام باقر (ع) و نيز امام صادق (ع) زمينه اى را فراهم آورد كه ساير ائمه (ع) هرگز برايشان آماده نشد. آن شرايط مساعد، معلول سستى پايه هاى حكومت امويان بود.بحرانهاى درونى نظام سياسى در آن عصر، به حاكمان مجال نمىداد تا بر خاندان رسالت مانند حاكمان پيشين، فشار آورند و ايشان را منزوى سازند.بىترديد اگر همين زمينه براى هر يك از امامان (ع) فراهم مىآمد، آنان قادر به تأسيس حوزههاى بزرگ درسى بودند و عالمان و فقيهان بيشترى را پرورش مىدادند.اين زمينه مساعد، سبب شد تا امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بيشترين آراى فقهى، تفسيرى و اخلاقى را در كتب فقهى و حديثى از خويش بر جاى گذارند.
اين چنين است كه فردى چون محمد بن مسلم مىتواند سى هزار حديث از امام باقر (ع) (15) نقل كند.و شخصيتى چون جابر جعفى هفتاد هزار حديث. (16)
در نزد عالمان اماميه، فقيه ترين فقيهان صدر اسلام شش نفرند كه همه آنان از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده اند.آنان عبارتند از: زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ المكى، ابو بصير الاسدى، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم الطائفى و بريد بن معاوية العجلى . (17)
شيخ الطائفة، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى در كتاب رجال خويش، اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) را كه از آن حضرت نقل حديث كردهاند 462 مرد و دو زن دانسته است.
در ميان اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) برخى از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتفاق اهل سنت و اماميه اند، و دستهاى به دليل گرايشهاى عميق شيعى، در دايره رجال اهل سنت قرار نگرفته، بلكه تنها مورد اعتماد اماميه مى باشند.
چرا باقر نامیده شد؟
مطلبی که لازم است بدان بپردازیم، این است که چگونه امام پنجم علیه السلام به باقر لقب یافت با این که همه ی معصومین شکافنده ی دانش و علم بوده اند؟
برای بررسی و تحلیل آن لازم است که به موقعیّت و زمان ویژهی امام باقر علیه السلام توجّه نمائیم.
بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله حوادث تلخ و ناگواری برای جهان اسلام و اهل بیت علیهم السلام پیش آمد که موجب شد امام علی علیه السلام به مدّت بیست و پنج سال خانه نشین گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهرهی لازم را ببرند. در دورهی پنج ساله ی حکومت آن حضرت ناکثان (عهدشکنان)، قاسطین (معاویه و اصحاب او) و مارقین (خوارج نهروان) نیز با جنگهای خود فرصت تعلیم گسترده را از آن امام سلب نمودند.
امام مجتبی علیه السلام نیز پس از دورهی حکومت کوتاه خود، همین مشکلات و تنگناها را داشته و خفقان حاکم اموی و تبلیغات مسموم آنان راه های روی آوری مردم بسوی آن حضرت را سد نموده بود. این خفقان در دوران امام حسین علیه السلام به اوج خویش رسید. به طوری که هر گونه امکان تبلیغ و بیان فروعات احکام را از ابی عبداللّه علیه السلام سلب نمودند.
اگر روایات فقهی را مورد مطالعه و دقّت قرار دهیم مشاهده میکنیم که روایات امام حسین علیه السلام در این زمینه اندک است، تازه همان روایات نیز از طریق فرزندان معصومش علیهم السلام به ما رسیده است.
این خفقان در کربلا به اوج خود رسید و پس از شهادت آن حضرت تا پایان عمر امام زین العابدین علیه السلام نیز سایه سنگین و شوم استبداد بر امّت اسلامی گسترده بود امّا در زمان امام باقر علیه السلام وضعیّت به گونه ای دیگر شده بود. از یک سو فرقه های مختلف و مکتبهای گوناگون سؤالات زیادی را در ذهنها پدیدار ساخته بود که جواب و تحقیق دربارهی آن را دنبال میکردند که مناظرات امام علیه السلام گواه آن است و از سویی دیگر مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام برای جامعهی اسلامی به صورت روشنتری پدیدار شده بود و موجب توجّه و جذب دل های مستعدّ بسوی آن بزرگواران شده بود و این در حالی بود که ضعف حکومت اموی و قیامهای مختلفی که در مملکت اسلامی علیه آنان انجام می گرفت فرصت پرداختن و ایجاد حسّاسیّت نسبت به اهل بیت را از آنان گرفته بود.
در این زمان بود که امام باقر علیه السلام در صحنه ی علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا راه حقّ جویان قرارداد و با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوه ی زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم نمود و انسان های دور افتاده از ساحل را به آبهای زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلّی ساخت و گلواژه های علم و آگاهی را از بوستان قرآن و سنّت به دلهای حقجو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارک قرون و اعصار هرچه شکوهمندتر بدرخشد.
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث كه تربيت كرده بود پايگاهى مهّم به شمار مى آمد.
جابر جعفى گويد: «ابوجعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد.» و محمّد بن مسلم گويد: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(عليه السلام)مى پرسيدم تا جايى كه سى هزار حديث از او سؤال كردم.»
امام باقر(عليه السلام) شيعيان خود را چنين وصف مى كند:«همانا شيعه ما، شيعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بىريايى از ما طرفدارى مىكنند و براى زنده نگاه داشتن دين، متّحد و پشتيبان ما هستند. اگر خشمگين گردند، ستم نمى كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند. براى آن كس كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طريق مسالمت پيش مى گيرند. و شيعه ما اطاعت خدا مى كند.»
ای دومین محمد و ای پنچمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزند چار امام
آن هفت نور روشنی چشم هفت آفتاب
آن چار امام خود پدر این چهار امام
وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام
هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
هم طایران سدره به دستت همیشه رام
حکم خدا به همت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام
با آنهمه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام
گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام
گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
سوزند از برای تو هر روز خاص و عام
گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
گاهی به کوفه بر تو شد ظلم، گه به شام
خوانند سوی بزم یزیدت، بدان جلال
بردند در خرابه شامت بدان مقام
گر کف زدندن اهل ستم پیش رویتان
گر سنگ ریختند بر سرهایتان زبام
راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
آندم که گشت عمر تو را از زهر کین تمام
داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بی چراغ تو گئیم یک سلام
«میثم» هماره وصف شما خاندان کند
ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام(18)
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزند چار امام
آن هفت نور روشنی چشم هفت آفتاب
آن چار امام خود پدر این چهار امام
وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام
هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
هم طایران سدره به دستت همیشه رام
حکم خدا به همت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام
با آنهمه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام
گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام
گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
سوزند از برای تو هر روز خاص و عام
گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
گاهی به کوفه بر تو شد ظلم، گه به شام
خوانند سوی بزم یزیدت، بدان جلال
بردند در خرابه شامت بدان مقام
گر کف زدندن اهل ستم پیش رویتان
گر سنگ ریختند بر سرهایتان زبام
راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
آندم که گشت عمر تو را از زهر کین تمام
داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بی چراغ تو گئیم یک سلام
«میثم» هماره وصف شما خاندان کند
ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام(18)
«مولودی»
حاج منصور ارضی
پی نوشت ها:حاج منصور ارضی
1 - الصّواعق المحرقة، ص 201
2 - حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186؛ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذکرة الخواصّ، ص 337 و البدایة والنّهایة «ابن کثیر»، ج 9، ص 311، به نقل از سیرهی پیشوایان، ص 308
3 - البیان و التّبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289.
4 - بحارالانوار، ج 46، ص 357
5 - همان، ص 258.
6 ـ تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124
7 ـ مسند احمد 2/14، صحيح مسلم 7/122، سنن الترمذى 2/308، تاريخ البغدادى 8/443، مصابيح السنة 2/ .204
8 ـ ما ضل صاحبكم و ما غوى*و ما ينطق عن الهوى*ان هو الا وحى يوحى*علمه شديد القوی /النجم/5 ـ .2
9 ـ قرانا عربيا غير ذى عوج لعلهم يتقون /الزمر/ .28
10 ـ انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا/الاحزاب/ .33
11 ـ منه آيات محكمات هن أم الكتاب و اخر متشابهات/آل عمران/ .7
12 ـ فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون النحل/ .43
13 ـ و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون/النحل/ .44
14 ـ ان ههنا لعلما جما لو اصبت له حمله.نهج البلاغه.
15 ـ بحار 11/ .83
16 - اعيان الشيعة 4 ق، 2/28، ائمتنا 1/ .332
17 ـ مناقب، ابن شهر آشوب 4/ .211
18- غلامرضا سازگار